کارکرد اصلی خانواده تأمین نیازهای عاطفی و روانشناختی انسان است. اعضای خانواده همدیگر را دوست دارند، به یکدیگر احترام میگذارند و برای خواستههای هم اهمیت میدهند. به همین دلیل اعضای خانواده به هم اعتماد دارند و درد دلهایشان را با هم درمیان میگذارند. البته باید توجه داشت که یک خانواده سالم، دارای چنین کارکردی است. امروزه خانوادههایی هستند که اعضای آن قادر نیستند ارتباط مؤثری با یکدیگر برقرار سازند. بنابراین نیازهای عاطفی افراد تأمین نمیگردد. در یک فضای خانوادگی سالم است که فرزندان، روابط بینفردی مفید را میآموزند. خانواده آشفته باعث پریشانی روانی افراد آن خواهد شد. در مشاوره خانواده تلاش میگردد با استفاده از اصول روانشناسی و خانواده درمانی، گامهای مؤثری در جهت بهداشت روانی خانواده برداشته شود.
ارائه خدمات مشاوره خانواده:
روابط بین فردی زوجین
روابط بین فردی والدین و فرزندان
روابط بین فردی خانواده با بستگان
سوء ظن و سوء تفاهم در خانواده
افول عشق در خانواده
نارضایتی زناشویی
شک به همسر و افول عشق!
شک از آن موضوعاتی است که در زندگی همه انسان ها وجود دارد اما گاهی می تواند حسابی دردسرآفرین شود و زندگی را ویران کند پس باید با آن برخورد کرد. اگر همسری شکاک دارید یا خودتان شکاک هستید یا قصد ازدواج دارید، این مطلب را بخوانید.
دو محور اصلی و بسیار مهم هر رابطه ای و به خصوص در زندگی مشترک اعتماد و احترام است و اگر هرکدام از این دو محور آسیب ببینند ممکن است رابطه کاملا از بین ببرد، در حقیقت این دو خط قرمز هایی هستند که هیچگاه نباید از آن ها عبور کرد. به محض اینکه بی اعتمادی در رابطه ای به وجود بیاید رابطه به سمت ویرانی می رود. شک از آن چیزهایی است که می تواند هم احترام و هم اعتماد را در زندگی زناشویی از بین ببرد و به تدریج پناهگاه امن خانه و زندگی مشترک را به جهنمی تبدیل کند. هر کدام از ما دست کم یک بار در زندگی شک را تجربه کرده ایم ولی شک در هیچ کجا مثل زندگی مشترک نمی تواند مخرب باشد.
● شک عشق را می کشد
وقتی آدمها همدیگر را دوست دارند، به هم عشق میورزند و به هم اعتماد دارند. اما از لحظهای که شک و عدم اعتماد و کنترل در رابطهای به وجود میآید ذره ذره عشق بین زوجین رو به زوال میرود و از بین میرود و دو طرف از هم دور میشوند. البته اگر هردو طرف دست از شک و کنترل هم بردارند دوباره میتوانند باز به هم نزدیک شوند، چون هیچ گاه عشق با نیتهای منفی، عدم اعتماد و سوءظن نمیتوانند باهم جمع شوند و در یک جا باشند.
● صورت مسئله را پاک نکنید
متاسفانه ترس و نگرانی را در مکالمات اکثر آدمها میبینیم. این روزها وقتی با آدمها حرف میزنیم میبینیم که ترس و نگرانی پشت اکثر حرفها و رفتارهای آنها وجود دارد، در حقیقت از یک چیزی نگران هستند. حال اگر این نگرانیها وارد زندگی مشترک شود، مثلا یکی از زوجین با خود مدام فکر میکند وقتی همسرش از او دور است «مبادا با کس دیگری حرف بزند!»، «مبادا از کس دیگری خوشش بیاید!» و...این مبادا ها که خود شخص آنها را در ذهنش میسازد همه تبدیل به نگرانیهای جدیدی در زندگی میشوند و فرد برای اینکه از آنها خلاص شود شروع میکند به کنترل کردن طرف مقابل.
با این رفتارها فرد میخواهد صورت مسئله را در بیرون پاک کند، او به سراغ حل مسئله درون خودش نمیرود. در واقع افرادی که سوءظن های زیادی دارند و کنترلگر هستند در بیرون نباید به دنبال چاره باشند بلکه باید درون خودشان را درست کنند.
● آن ها به خودشان شک دارند
در همه ما یک حس مالکیت وجود دارد، در واقع آدم ها نسبت به هرچیزی که دوست دارند نوعی احساس مالکیت دارند و این حس ناشی از یک ترس درونی است، ترس از دست دادن. در حقیقت پشت رفتارهای کنترلگر و سوءظن آمیز ترس از دست دادن وجود دارد. این افراد انگار در وجودشان چیزی را کم دارند و جای چیزی برایشان خالی است و میخواهند به نوعی این جای خالی را پر کنند، در حقیقت رفتارهای شکاکانه و سوءظن آمیز آنها نسبت به بیرون و آدم مقابلشان نیست بلکه این شک نسبت به خودشان است و به نوعی طرف مقابل و اتفاقات مختلف آینهای است برای آنها تا خودشان را ببینند. وقتی من نسبت به خودم شک داشته باشم یعنی به تواناییها و دوست داشتنی بودن خودم شک دارد و شک دارم که آنقدر خوب باشم که طرف مقابل حاضر شود با من بماند. ولی اگر من اطمینان داشته باشم که آنقدر خوبم که طرف مقابل با من بماند دیگر به این نیازی ندارم با رفتارهای کنترلگر طرف مقابل را مجبور کنم که با من بماند یعنی دارای خودارزشی و اعتماد به نفس کافی هستم، باور دارم طرف مقابل به خاطر من در رابطه میماند ولی کسانی که به خودشان و تواناییهای شان شک دارند، فرافکنی کرده و به طرف مقابل شک میکنند چون میدانند آنقدر خواستنی نیستند که طرف مقابل در رابطه بماند.
● یک هشدار
هرگونه رفتاری خارج از رفتارهای مرسوم حدود خانواده بسیار آسیب زننده است و میتواند رابطه و زندگی زناشویی را به سمت تعهد نداشتن پیش ببرد. تعهد از فاکتورهای اصلی ازدواج و یک رابطه است یعنی «من در برابر ازدواج، همسرم و رابطه مسئولم» اما میتوان با انتخاب درست هیچگاه در زندگی مشترک چنین رفتارهایی را ندید. مثلا اگر زوجین در همان زمان آشنایی برای ازدواج به شناخت صحیح و درستی از هم نرسیده باشند و بدون شناخت کافی باهم ازدواج کرده باشند ممکن است بعد از ازدواج، از هم رفتارهای مشکوک ببینند یا اینکه حتی بعضی از زوجین در زمان آشنایی نیز رفتارهای شیطنتآمیز و ناپسندی را از هم دیدهاند ولی آنها را ندیده گرفتهاند و بیش از حد مثبتنگر بودهاند. در واقع اینجا هشداری است برای کسانی که هنوز ازدواج نکردهاند. آنها باید دقت کنند که مرحله آشنایی بسیار مهم است، بسیاری از رفتارهای شیطنتآمیز و مشکوک را میتوان در همان دوران آشنایی تشخیص داد و باید متوجه بود اینگونه رفتارها نه تنها بعد از ازدواج بهتر نمیشوند بلکه به احتمال فراوان بدتر هم میشوند. مثلا اگر فردی که به خواستگاری شما آمده است، به اصطلاح بسیار دوستباز است و دوست دارد با همه رابطهای باز داشته باشد، ببینید آیا میتوانید این مورد را در زندگی مشترکتان تحمل کنید یا نه.
● چرا همسرتان به شما تعهد ندارد؟
وقتی آدمها در زمان مناسب، روابط مناسبی با دیگران ندارند، شاید بخواهند بعد از ازدواج این مورد را جبران کنند، مثلا اگر من هیچ گاه در محیطهای اجتماعی چون دانشگاه یا محیط کار حضور نداشته باشم یا روابط سالم و کاری با افراد مختلف نداشته باشم ممکن است بعد از یک سنی و گاهی هم بعد از ازدواج، تمایل داشته باشم به سراغ شناخت آدمهای مختلف بروم و ارتباطات متفاوت را تجربه کنم؛ البته تا اینجای کار مشکلی ندارد اما وقتی زیادهروی پیش میآید و تمایلاتی که یک روزی سرکوب شده، اکنون میخواهد خود را نشان دهد ممکن است جنبه ناپسند پیدا کند. البته کسانی که به سمت اینگونه رفتارهای ناپسند میروند چند حالت دارند یا آدمهای تنوع طلبی هستند یا در زندگیشان جاهای خالی وجود دارد که در زمان مناسب به آنها نپرداختند به همین خاطر به دنبال تجربه کردن میروند و حالت سوم، ممکن است الان در رابطه جای چیزهایی خالی باشد، مثل نبودن رابطه عاطفی و هم کلام نبودن و... به نظر من همه اینها راه فرار و نشان دهنده بی مسئولیتی است و باید سعی شود به همراه همسر این مشکلات را حل کرد.
● آیا همسران باید یکدیگر راکنترل کنند؟
اگر همسرتان تمام وسایل شخصی و رفتارهای شما را کنترل میکند از موبایل و ایمیل گرفته تا جیبها و...به نظر من نباید در مقابل این حالت کوتاه آمد، حفظ حریم شخصی برای هر فردی کاملا حیاتی است. به نظر من رابطهای را که در آن یکی از زوجین یا هردو همه چیز هم را چک میکنند، رابطه سالمی نیست. چک کردن یعنی عدم اعتماد، وقتی شما همه چیز همسرتان را کنترل کنید او نیز به خود اجازه میدهد که همه چیز شما را کنترل کند و در حقیقت شما در یک بازی گرفتار میشوید که مرتباً به دنبال پیدا کردن نقطه ضعف از یکدیگر هستید و به همین خاطر همه اعتماد بین تان از بین میرود. در این حالت به جای اینکه زوجین وقتشان را صرف اهدای عشق به هم کنند صرف اتهام زدن به هم و ایرادگرفتن میکنند. در این حالت هر طرف در رابطه احساس ناامنی میکنند.
● حریم خصوصی کجاست؟
هر آدمی یکسری حریم و حدودی دارد که دوست ندارد که کسی وارد آن شود، این حریم یک چیز کاملاً نانوشته است که برای هرکسی مهم است اما گاهی بعضی افراد آن حریم را حفظ نمیکنند و وارد حریم شما میشوند مسلماً این مورد شما را ناراحت میکند و اگر به طرف مقابل تذکر ندهید روز به روز از او دورتر میشوید. اگر زن و شوهر هم این حریم را رعایت نکنند ممکن است روز به روز از هم دورتر شوند. حریمهای شخصی بسیار مهم است، در زندگی هر کدام از ما بخشهایی وجود دارد که فقط برای خودمان است و اصلاً دلیلی ندارد فرد دیگری را وارد این حریمها کنیم. این حریم شخصی برای افراد مختلف متفاوت است، ممکن است یک فردی ایمیلها و تلفن هایش در حریم شخصیاش باشد و ممکن است برای فرد دیگر مثلاً ایمیلهایش در حریم شخصیاش نباشد. به مرور میتوان حریم شخصی آدمها را فهمید.
به قول جبران خلیل جبران در کنار هم بایستید اما نه بسیار نزدیک.
● وقتی خودتان مقصر هستید!
اگر از همان ابتدای زندگی زناشویی شروع به کنترل همسرتان بکنید از ترس اینکه مبادا او روزی نسبت به شما غیرمتعهد شود، در واقع ناخودآگاه او را به سمت غیرمتعهد شدن سوق میدهید، یعنی آنقدر کنترل هایتان همسرتان را از شما دور میکند که ممکن است به سمت غیرمتعهد شدن هم برود. اگر همیشه ترس از دست دادن همسرتان را دارید، دو راه بیشتر ندارید یکی اینکه از همان ابتدا و در دوران آشنایی آنقدر او را خوب بشناسید تا با توجه به شخصیت او این ترستان برطرف شود و راه دوم اینکه، آنقدر در رابطه و زندگی زناشویی خود عشق و محبت بگذارید که همسرتان نتواند به کسی دیگری فکر کند و کاملاً در زندگی با شما سیراب شود.
● روش برخورد با شک
گاهی پیش میآید که به همسرتان شک میکنید و دلایلی دارید که شکتان درست است در این حالت باید با توجه به موضوع و آدم مقابلمان راه حل مناسبی را پیدا کنیم، اول از همه باید شروع به جمعآوری اطلاعات کنیم، مثلاً اگر کسی به ما زنگ زده و از عدم تعهد شوهرمان خبر داده است نباید حرف او را حجت بدانیم بلکه خودمان باید شروع به تحقیق کنیم مثلاً شاید با یک یا ۲بار چک کردن طرف مقابل (بدون اینکه خودش متوجه شود) از حقیقت ماجرا با خبر بشویم و در نهایت با روشن شدن ماجرا، موضوع را با همسرمان مطرح کنیم و از او توضیح بخواهیم و ۲نفری مشکل را حل کنیم و اگر نشد با بزرگتر یا مشاوری موضوع را مطرح کنیم اما اگر مطمئن شدید که شک شما اشتباه است باید روی خودتان کار کنید تا کاملاً موضوع را فراموش کنید.
● ۳قدم مهم
اگر به همسرتان شک کردید و بعد از مدتی فهمیدید شک شما اشتباه بوده است، اگر همسرتان متوجه شک شما نشده باشد باید روی خودتان کار کنید تا کاملاً شک را فراموش کنید و تنها چیزی که میتواند شکها و ناآرامی های بین دو زوج را از بین ببرد، محبت کردن بی قید و شرط به یکدیگر است. چون در این صورت رابطه دلپذیر میشود و در نتیجه دوباره اعتماد و آرامش به زندگی باز میگردد اما اگر همسر شما متوجه شک شما شده باشد، باید اول به اشتباه خود اعتراف کنید و از او معذرت خواهی کنید، بعد به نوعی با رفتارهای تان نشان دهید که کاملاً به او اعتماد دارید، یعنی مثلاً کمتر سؤال کنید و... قدم سوم این است که بدون قید و شرط به او محبت کنید و عشق بدهید.
● وقتی شک کردن تبدیل به بیماری می شود
بعضی اوقات فرد آنقدر شک میکند که میتوان او را بیمار دانست، برای تشخیص بیماری اول از همه باید دید که آیا او همیشه و در تمام مراحل زندگیاش دچار شک بوده است؟ دوم اینکه شدت شک زیاد است یعنی فرد در هر مسئله کوچک و بزرگی به شدت و بدون دلیل شکاک است و این شکها هم خودش را آزار میدهد وهم اطرافیانش را. یعنی زندگی فرد تحت تاثیر قرار گرفته است و تمام زندگیاش تبدیل به بحث و جنجال میشود ولی آدم نرمال فقط گاهی و به ندرت در امور اطرافش شک میکند. اگر همسر شما نیز جزو این گروه است باید از او بخواهید که برای حل کردن مشکلش به متخصص مراجعه کنید (هیچ گاه به او نگویید خودش تنهایی باید پیش متخصص برود چون حتماً جبهه خواهد گرفت) یعنی باید همگام باهم مشکل را حل کنید.
● دخالت ممنوع
گاهی پیش میآید که زن یا شوهر یا هردو در کارهای هم دخالتهای فراوانی میکنند مثلاً اینکه برای لباس پوشیدن هم، نوع حرف زدن هم و رفتار با دوستان و... تعیین و تکلیف میکنند، یعنی حتی میخواهند کوچکترین رفتارهای طرف مقابل را نیز کنترل کنند، کسانی که اینگونه رفتار میکنند اول از همه باید بدانند اینگونه رفتارها نه تنها آنها را به هم نزدیک نمیکند بلکه رابطه نیز آسیب میبیند دوم اینکه این افراد باید از خود سؤال کنند که نگران چه هستند که میخواهند همه رفتارهای همسرشان را کنترل کنند، معمولاً آدمهای کنترلگر میخواهند طرف مقابلشان آنگونه باشد که آنها میخواهند و این کار اشتباهی است.
=========================
هشت روش مؤثر برای نابودی عشق
هیچ میدانستید خراب کردن یک زندگی راحتتر از ساختن آن است. برای در امان ماندن از نابودی زندگی این روشها را که در زیر به آن اشاره میشود اصلاً به کار نبرید. به نظر میرسد بعضی از این موارد بلافاصله لطمهای به رابطه نمیزنند اما دیر یا زود اوضاع بدتر خواهد شد. اگر فکر میکنید یکی از کارهای زیر را انجام میدهید قبل از اینکه خیلی دیر شود ، سعی کنید این عادت خود را کنار بگذارید.
گفتگو نکردن: این جمله که گفتگوی مناسب و خوب بین زوجین ضروری است، تقریباً تبدیل به کلیشه شده اما واقعا جمله درستی است. شما باید با یکدیگر در مورد احساسات، نظرات، چیزهایی که دوست دارید یا دوست ندارید، ترسها و آرزوهایتان صحبت کنید. تا آنجایی که به عنوان یک زوج، به طور کامل یکدیگر را بشناسید باید روشن و صادقانه با یکدیگر گفتگو کنید.
خودخواه بودن: فقط فکر کردن به خودتان، نیازها و خواستههایتان و کارهایی که باید انجام دهید، ممکن است باعث مشکل شود. مادامی که ازدواج میکنید « من » تبدیل به « ما » میشود. به احساسات، نیازها و خواستههای طرف مقابلتان توجه کنید. هرگاه در این موارد دچار شک شدید از همسرتان سؤال کنید، هرگز خیال نکنید همه چیز را در مورد احساسات، نیازها و خواستههای او میدانید.
کینه به دل گرفتن: رنجیدن خیلی زود تبدیل به عصبانیت میشود و عصبانیت به همان سرعت تبدیل به دلخوری خواهد شد. روی دلخوریها و عصبانیتهایتان تمرکز کنید و طرف مقابل را ببخشید. اگر همیشه از طرف مقابل خشمگین باشید در آخر فقط به خودتان صدمه خواهید زد. با شریک زندگی خود صحبت کنید و سعی کنید مشکل را برطرف سازید. بخشیدن طرف مقابل رابطهتان را نزدیکتر و دلپذیرتر میکند.
خیانت کردن: بعد از ازدواج هر دو طرف در قبال هم مسؤول هستند، پس اگر میدانید رابطه شما با افراد خاصی باعث ناراحتی همسرتان میشود، هرگز سعی نکنید او را آزرده کنید.
تمام وقتهای خود را با یکدیگر گذراندن: وقتی ازدواج میکنید به طور قطع بیشتر ساعات شبانهروز را با یکدیگر خواهید بود. وقتی ساعت کار خارج از منزل هر دوی شما تمام میشود خیلی خوب است که ساعات مفیدی را با یکدیگر بگذرانید. به هر حال، به هیچ وجه درست نیست همه اوقات فراغتتان را با همسرتان سپری کنید. سرگرمیای برای خود درست کنید که طرف مقابل دوست ندارد یا کمتر به آن علاقه دارد، با دوستان همجنستان بیرون بروید یا در تنهایی تمدد اعصاب کنید. یک ضربالمثل قدیمی میگوید: دوری اشتیاق را بیشتر میکند. اگر برای مدت کوتاهی در دسترس یکدیگر نباشید، دیدن یکدیگر یک جرقه خوشایند خواهد بود.
هرگز مصالحه نکردن: ازدواج نوعی بده و بستان است. توافق در زندگی زناشویی باید به یک امر عادی تبدیل شود. هر کدام از زوجها باید در بیان احساساتشان آزاد باشند و براساس یک توافق دوجانبه هر بار یکی از طرفین کوتاه بیاید. علاوه بر این، در بعضی از تصمیم ها، شما میتوانید با توافق یکدیگر از بین نظرات ارائهشده یکی را انتخاب کنید یا طوری برنامهریزی کنید که از نظر هر دو طرف استفاده شود.
هدر دادن بودجه مالی: خرید غیرمسؤولانه باعث به وجود آمدن مشکلات اساسی خواهد شد. بهتر است یک حساب مشترک با همسرتان داشته باشید (شما باید به یکدیگر اعتماد کنید) و در مورد نحوه خرج و مخارج خانه به طور متناوب با یکدیگر گفتگو کنید (گفتگو نه دعوا). مصالحه در این موقعیت به شما کمک زیادی میکند. هرگز بدون مشورت با همسرتان، تصمیم های مهم مالی نگیرید، این یک اشتباه است.
حسودی بیش از اندازه: اگر شما احساس ناامنی میکنید و فکر میکنید همه چشمها به دنبال همسر شماست یا همسر شما به دنبال دیگران است، باید در مورد این رابطه دوباره فکر کنید. به همسرتان اعتماد کنید. اعتماد به نفس شما و اعتماد به طرف مقابل، جذابیت شما در چشم همسرتان را دوچندان میکند. هرگز به همسرتان شک نکنید مگر اینکه دلیل واقعی برای سوءظن داشته باشید. این حقیقت که تصور میکنید شما فرد مناسبی برای همسرتان نیستید دلیل کافی برای شک داشتن به او نیست.
این نکات نابودکنندههای زندگی زناشویی هستند. سعی کنید این کارها را از زندگی خود خارج کنید، خواهید دید که چه زندگی خوبی پیدا خواهید کرد.