بهین علم فهیم

مشاوره روانشناسی، بهداشت روانی (آموزش، مشاوره، پژوهش)

بهین علم فهیم

مشاوره روانشناسی، بهداشت روانی (آموزش، مشاوره، پژوهش)

چرا تحصیل می کنید؟

برای اشتغال بهتر؟ برای کسب پایگاه اجتماعی بالاتر؟ برای افزودن امتیازی بر امتیازات فردی؟ برای بالا بردن شانس ازدواج موفق؟ برای عقب نماندن از قافلۀ تحصیل کرده ها؟ برای رهایی از قضاوت منفی جامعه؟ برای سرگرمی؟ برای برخورداری از فرصت حضور در اجتماع؟ برای آزادی از قفس تنگ خانه و خانواده؟ برای چشم و هم چشمی مدرن و امروزی؟ به راستی برای چه تحصیل می کنید؟ آیا تاکنون با خود در این باره اندیشیده اید؟ یا بهتر بگویم به طور جدّی چقدر به این موضوع فکر کرده اید؟ در صورت تمایل می توانید پاسخ مورد نظرتان را در این وبلاگ ثبت کنید. منتظر ارائۀ مطالب بیشتری در این خصوص در همین وبلاگ باشید.

(ادامه) قبل از پرداختن به این سؤال، پرسش مقدماتی دیگری مطرح است و آن این است که، علم برای شما هدف است یا وسیله؟ به عبارتی قصد شما از ادامۀ تحصیل، رسیدن به علم است یا اینکه می خواهید از علم به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف دیگری استفاده کنید؟ گاهی علم و فتح قلّه های علمی نقطۀ آرمانی قرار می گیرد و گاهی نقطۀ آرمانی چیز دیگری است به جز علم! کسانی هستند که مسیر علم را انتخاب می کنند تا با عبور از آن به آرمان هایشان دست پیدا کنند. کما اینکه برخی افراد از راه های متفاوت دیگری، تحقق اهدافشان را دنبال می کنند. بعضی هم هستند که مسیرهای گوناگونی را طی می کنند تا به علم برسند. شما جزء کدام گروه هستید؟ علم برای شما یک آرمان است یا ابزار؟ سؤالی دقیق تر؛ اصلاً، به نظر شما آیا بین این دو نگاه به علم می تواند تضادی وجود داشته باشد؟ یعنی انتخاب یکی از این نگرش ها، رد کردن نگرش دیگر را بر انسان تحمیل می کند یا نه؟ یا آنکه این گونه نیست و این دو می توانند با یکدیگر موازی باشند؟ اصولاً چنانچه پذیرش یکی از این دیدگاه ها موجب سلب دیگری نشود، می توان گفت مشکل حل شده است. اما به راستی آیا این چنین است؟ باز هم منتظر مطالب دیگری در این زمینه باشید.  

و اما ادامه مطلب:

من می خواهم این سؤال را بپرسم که آیا نمی توان آرمان و وسیله را یکی کرد؟ ساده تر آنکه آیا می توان مسیر دستیابی به اهداف را به گونه ای انتخاب کرد که منطبق بر آرمانهای ما باشد؟ بر می گردم به سؤال اصلی خودمان که همان هدف یا وسیله بودن علم است. آیا می توان تصور کرد در عین آنکه علم نقطه آرمانی است، می توان از آن برای کسب درآمد هم بهره جست؟ که اگر چنین امری امکان پذیر باشد در واقع مسأله ای باقی نمی ماند. در چند سال اخیر بحثی تحت عنوان «تجاری سازی علم» مطرح شده است. این مقوله به دنبال همین است که فعالیتهای علمی پژوهشی درآمدزا گردند. در همین راستا شرکت ها و مؤسسات دانش بنیان شکل گرفتند. این اقدامی است در جهت ایجاد اتحاد بین علم اندوزی و کسب ثروت.

این اقدام می تواند فعالان علمی را به آنچه که از منافع مادی استحقاق دارند برساند. هرچند در گذشته و روزگاران کهن دانشمندان و اهالی علم، منافع مادی خویش را فدای رشد علمی شان می کرده اند.

با این حال، چه باید کرد؟

امروزه، بازار کار و وضعیت اشتغال به گونه ای درآمده است که، کسانی که به دنبال علم اندوزی هستند، نمی توانند به طور قطعی امیدوار باشند که به دنبال تحصیل، شغل پردرآمدی را به دست خواهند آورد. این موضوع تقریباً بر همگان روشن شده است که برخورداری از تحصیلات عالیۀ دانشگاهی، الزاماً فرصت اشتغال را فراهم نمی کند. این مسأله در زمان کنونی یکی از دغدغه های اصلی نسل جوان را تشکیل داده است. از همین روی یک توصیه جدی به کسانی که به دنبال تحصیل علم در سطح عالیه هستند این است که انگیزه اصلی آنها برای تحصیل، اشتغال نباشد. زیرا چنانچه به شغلی که انتظارش را  می کشیده اند دست نیابند، دچار سرخوردگی خواهند شد.

اما این پایان ماجرای صحبت ما نیست:

جریان زندگی و کاروان بشری مدام در حال حرکت است و اکنون به نقطه ای از تحول اجتماعی رسیده که تحصیل علم تبدیل به یک گرایش عمومی شده است. در دوران اخیر بیشتر افراد هم عصر ما، حداقل سطوحی از تحصیلات عالیه را دارند. این اتفاق موجب گردیده سطح نسبی سواد و تحصیلات افراد در دوران اخیر نسبت به زمان های گذشته بسیار بالاتر باشد. در چنین شرایطی سواد و تحصیلات پائین به عنوان یک نقطه ضعف به حساب آمده و از جانب جامعه، یک نگاه منفی را به دنبال دارد. این امر دو دلیل عمده دارد: اول، افزایش تمایل و گرایش به تحصیلات دانشگاهی یا همان تقاضای تحصیل و دوم، رشد قابل توجه دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی و آسان شدن امکان ادامه تحصیل یا همان عرضه فرصت تحصیل. به عبارتی همزمان با افزایش تقاضای عمومی برای تحصیل، فرصت ادامه تحصیل نیز عرضه گردیده است. بنابراین طبیعی به نظر می رسد که در این شرایط، یک نگرش و قضاوت منفی توسط افکار عمومی به افراد کم سواد و فاقد تحصیلات شکل بگیرد. می توان گفت امروزه جامعه عدم برخورداری افراد از سواد و تحصیل بالا را ناشی از سستی و بی همتی آنها می داند. در چنین اوضاعی افرادی که تحصیلات بالایی ندارند، در عرصه رقابت اجتماعی برای به دست آوردن پایگاه اجتماعی از دیگران عقب می مانند. بدون شک عقب ماندن افراد در به دست آوردن پایگاه اجتماعی خوب موجب کم اقبالی و عدم توفیق آنها در زمینه هایی همچون حضور اجتماعی مطلوب، عضویت در گروه های اجتماعی، ازدواج موفق، روابط زناشویی لذتبخش، فرزند پروری صحیح، موفقیت فردی، خانوادگی، اجتماعی، سازمانی و ... خواهد شد. بدین گونه است که در زمان کنونی، با وجود آنکه تحصیل منجر به اشتغال بهتر نمی گردد، اما صرفاً به دلیل آنکه تأثیر بسیاری در زندگی اجتماعی انسان ها دارد، همچنان مورد توجه و علاقۀ افراد قرار دارد.

در پایان ذکر این نکته ضروری است که ارزش علم به عنوان یک توصیۀ دینی در شریعت مقدس اسلام و نقش علم در بهبود کیفیت زندگی انسان موضوع هایی هستند که خود مجال بحث مفصلی را می طلبند.